سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوید گل مامان و بابا

 

 

 

 


نوشته شده در شنبه 88/3/16ساعت 2:36 صبح توسط مامان شهین مامان شهین نظرات ( ) |

سلام به دوستان خوب و مهربونم خیلی خیلی دلمون واستون تنگ شده بودوای همش می گفتم کی بشه اینترنت درست بشه برم ببینم چه کسای ما را فراموش نکردن خدا را شکر که فراموش نشدیم ممنونم لطف دارین دوستای با معرفت خودم ، امروزم یه آپ می خوام بزارم از مهد کوک نوید چند وقت پیش از مهد کودک، نوید یه نامه برام اورده بود که نوشته بود قرارا بچه هارو ببریم استخر از جای که نوید تازه سرما خوردگیش خوب شده بود ته دلم راضی نبود بره استخر ولی خودش خیلی دوست داشت ذوق کرده بود که با دوستاش می خواد بره استخر شنا ،با این که تابستونا می برمش کنار آب شنا ولی گفت می خوام با دوستام برم ،شب بابای که امد بهش گفتم مخالفت کرد ولی مونده بودم که چه جوری این گل پسر و راضی کنم و طوری بهش بگم که ناراحت نشه فردا نامه را دادم به مربی مهد با این که امضا نکردم و گفتم نوید نمیاد استخر ولی خود نوید خبر نداشت گفتم اون روزو نمی زارم بره مهد البته می دونستم میره مهد بچه های که رفتن تعریف می کنن ولی خوب هم خودم و هم باباش راضی نبودیم خلاصه ظهری بهش گفتم مامان نوید جون بیا نرو استخر عوضش بابای واست یه چیز خوبی می خره چیزی که دوست داری منظور من یه کتاب یا یه سی دی آموزشی و یه چیز خیلی کوچولوووووووبود که پسر استخر رفتن از کله اش بیفته.ظهر که بابای امد بهش گفت بابا من استخر نمی رم مامانی گفته عوضش واست یه چیز خوبی می خرم که یهوی بابای پرید تو حرفش بهش گفت اره پسرم برات یه دوچرخه بزرگ می خرم . منم مونده بودم هاج و واج حالا پول دوچرخه کجا پول یه سی دی آموزشی یا کتاب کجا اونم این موقعیت .....سه شنبه که قرارا بود بچه هارو ببرن استخر نوید موند خونه عوضش ظهری بابای با یه دوچرخه خیلی خوشکل امد خونه کلی نوید خوشحال شد و همش می گفت استخر چیه خوب شد که نرفتم .استخر یه روزه ولی عوضش دوچرخه را واس همیشه دارم گفتم اره پولشم خیلی خوبه اینم ماجرای استخر و دو چرخه.......سعی می کنم پست بعدی عکسای دو چرخه را بزارم براتون .

. دوستون داریم یه سبد بزرگ بزرگ، گل سرخ مواظب گلهای نازتون باشید بای

شرمنده همه اتونم نمی دونم چرا وبلاگ ها باز نمی شن که بهتون سر بزنم خیلی اینجا اینترنت اذیت می کنه ولی حتما یه فرصت دیگه بهتون سر می زنم


نوشته شده در چهارشنبه 88/2/30ساعت 11:11 صبح توسط مامان شهین مامان شهین نظرات ( ) |

فردا تولد بابای خیلی خوشحالیم ولی نمی دونیم هنوز واسش چه کادو بگیریم کادو گرفتین واس بابای شده درد سر خوب یه فکری می کنیم از اینجا به بابای مهربونم تولدشو تبریک میگم بابای دوست داریم خیلی زیاد

 

تولدت مبارک

 

چه لطیف است حس آغازی دوباره،

و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس…

و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!

و چه اندازه شیرین است امروز…

روز میلاد…

روز تو!

روزی که تو آغاز شدی!

تولد مبارک



بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک

میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک

تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا

و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما

تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز

از اسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا

یه کیک خیلی خوش طعم ،با چند تا شمع روشن

یکی به نیت تو یکی از طرف من

الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم

به خاطر و جودت به افتخار بودن

تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی

با یه گریه ی ساده به دنیا بله گفتی

ببین تو اسمونا پر از نور و پرندس

تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس

تا تو هستی و چشمات بهونه س واسه خوندن

همین شعر و ترانه تو دنیای ما زندس

واسه تولد تو باید دنیا رو اورد

ستاره رو سرت ریخت تو رو تا اسمون برد

اینا یه یادگاری توی خاطره هاته

ولی به شوق امروز می شه کلی قسم خورد

تولدت عزیزم پراز ستاره بارون

پر از باد کنک و شوق ،پر از اینه و شمعدون

الهی که همیشه واسه تبریک امروز

بیان یه عالم عاشق ،بیاد هزار تا مهمون

تقدیم به همسر مهربانم که به قدر تمام دنیا دوسش دارم
دوستای گلم وقت نشد خبرتون کنم ولی حتما بهتون سر میزنم باید برم نوید ببرم مهد کودک  شرمنده


نوشته شده در دوشنبه 88/1/31ساعت 12:10 عصر توسط مامان شهین مامان شهین نظرات ( ) |

 

 

 

 

عید همگی مبارک باد سال نو مبارک


نوشته شده در جمعه 88/1/7ساعت 11:41 عصر توسط مامان شهین مامان شهین نظرات ( ) |

سلام خوبین پیشاپیش عید به همه دوستان گلم تبریک و تهنیت می گم فکر کنم این آخرین آپ سال 87 باشه امیدوارم سال جدید سال خوب و پر از شادی و موفقیت برای همه به خصوص شما دوستان خوبم باشه انشالله

امروز دوشنبه از طرف مهد کودک دعوت به یه جشن شده بودیم من و نوید از قبل به همه مادر نامه داده بودن که امروز به اردو همراه با بچه ها بریم جای همه شما خیلی خالی بود خیلی بهمون خوش گذشت از قبل بهمون گفته بودن که یه غذای خیلی سبک و خوشمزه درست کنیم تا صبح ساعت 9 به پارک علی کله بریم همراه با بچه ها ....... از شب منو نوید کیک و با هم آماده کردیم نوید هم واس درست کردن کیک کلی بهم کمک کرد بعد یه خرده روشو تزیین کردم .با نو ن و پنیرو سبزی .......صبح ساعت 8 نوید از خواب بیدار کردم بعد اونو آماده کردم کلی خوشحال بود که منم همراش می خوام به اردو برم همش می گفت مامان دوستامو بهت نشون می دم ساعت 9 بابای امد دنبالمون چون بایستی هر کی خودش بره بعد ما را برد رسون بیشتر مامانا و بچه ها امده بودن سفره خیلی بزرگی پهن کردیم و هر کی غذا داشت رو سفره گذاشت. بعد مدیر مهد کودک بچه هار ا همراه با مربی هاشون بردن فسمت دیگه از پارک براشون شعر داستان بگن و ما مامانا را هم یه برگه داد و با مداد شمعی گفت باید نقاشی کنید تا بعد نقاشی هاتونو نشون بچه هاتون بدیم منم چون نزدیک به فصل بهار بود فصل بهار را نقاشی کشیدم ...بعدش کلی مسابقه و بازی و شادی تو استخر توپ بجه هارفتن مامانا هم دنبالشون با مسابقه طناب کشی و وو مسابقه دو خلاصه امروز کلی با بچه ها خوش گذشت یاد بچگی هامون افتادیم چه دوران خوبی بود حیف که گذشت از دوستای نوید هم عکس گرفتم براتون می زارم بعد حدود ساعت 12 بود که بابای امد دنبالمون گفت خوش گذشت نوید کلی واسش تعریف می کرد و همش می گفت بابای چرا امدی دنبالمون می خواستم هنوز بمونم ......تا سال دیگه خدا نگه دار همه شما دوستام گلم .........بای

 

 


نوشته شده در سه شنبه 87/12/27ساعت 2:50 عصر توسط مامان شهین مامان شهین نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Design By : Pichak