نوید گل مامان و بابا
سلام.خوبین ؟ روزهای تعطیلی خیلی من و نوید و بابای حوصله امون سر میره ولی این جمعه که گذشت با خاله های نوید رفتم کنار آپ (علی کله )
خیلی خوش گذشت به نوید و امید هم خیلی خیلی خوش گذشت از اول تا آخرش تو آب شنا کردن هر چی بهشون می گفتیم بیان بیرون غذا
بخورین همش میگفتن بزار یه زره شنا کنیم بعد میایم خدا را شکر شهر ما تنها این کنار آبش خیلی با صفاس که متاسفانه امسال که بارون
نزده آبش خیلی کم شده ولی سالهای گذشته که میرفتیم کنار آب خیلی خوش می گذشت ...................
اونجا که بودیم نوید یه دوست پیدا کرد به اسم حسین هر دوتاشون تو اب یه عالمه بازی کردن سنگ های کف آب جمع می کردن همه را
مثل یه سکو درست می کردن و دوباره با هم خرابش می کردن یه چند تا عکس هم ازشون گرفتم که براتون میزارمشون
بعد از نهار هم نوید و امید کلی با بادبادک بازی کردن و هر دوتاشون مسابقه گذاشته بودن که بابادک کدومشون بیشتر میره
بالا ولی بابادک نوید گیر کرد به شاپ و نخش برید و کلی این گل پسر گریه کرد بعد بابای واسش دوباره درستش کرد
یه روز تعطیل کنار آب خیلی خوش گذشت وقتی برگشتیم نوید خیلی خسته بود براش کارتون گذاشتم رفتم به کارام برسم که
امدم دیدم خواب رفته ازبس شنا کرده بود دیگه نا نداشت ................
مواظب گلهای زندگیتون باشید بای
Cool Slideshows |
Design By : Pichak |