سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوید گل مامان و بابا

چند شب پیش آیناز گلم واس شام امده بودن خونه امون
کلی به نوید جان خوش گذشت خیلی با هم بازی کردن
خرس کوچولو را داده بودیم به آیناز همش باهاش بازی میکرد
ازشون عکس هم گرفتم تا آیناز گلم را ببینید و ماشالله بزرگ شده الهییی
نمی دونم چرا سایتی که قبلا عکسا را آپلود کردم
مسدود شده اصلا نمی شه عکس آپلود کرد یه سایت خوب و با سرعت بالا
بهم معرفی کنید لطفا دوستای خوبم  شرمنده وقت نکردم خبرتون کنم اخه تمام وقتم صرف
آپلود عکسا شد ولی حتما سر فرصت میام پیشتون می بوسمتون از دور مواظب گلهای نازتون باشید بای





ناناز خانم و اقا نوید گل
Picasion.Com

خرس کوچولوی خاله  شهین الهی قربونت

Picasion.Com

خانم خانما و اقا نوید گل
Picasion.Com

پرنسس خانم

Picasion.Com


نوشته شده در چهارشنبه 89/3/5ساعت 6:39 عصر توسط مامان شهین مامان شهین نظرات ( ) |

سلام خیلی دلم براتون تنگ شده بود امروز دایی جان نوید باهام تلفنی حرف میزد گفت چرا وبلاگ آپ نمی کنی بهش گفتم خیلی وقت  به دوستام سر نزدم و آپ نکردم خلاصه یهوی به سرم زد بیام امشب حداقل یه اپ کوچولو بزارم و یه چند تا خبر بدم

خبر اول ::1 اول اردیبهشت تولد آقا پدر بود که من پدر و پسر به یه شام دعوت کردم البته بدون کادو خوب هر چی فکر کردم دیدم اقا پدر به چیزی احتیاج نداره منم گفتم بهترین فکر اینه بریم شام بیرون به حساب من خیلی هم بهمون خوش گذشت
بابای با کلی تاخیر تولدت مبارک دوست داریم الهی 120 ساله باشی و کنار هم تولد بگیریم  

 


بابای دوست داریممممممممممم
______________________________________

خبر دوم ::مامان شهین بلا خره گواهی نامه گرفتتتتت هورا هورا هورا دیروزم مادر و پسر تک و تنها باهم رفتیم خونه خاله وای چقدر کیف کردم وقتی پشت فرمون بودم خیلی بهمون خوش گذشت
______________________________________
خبر سوم ::خاله نوید (مامان آیناز جونم)جون بلاخره مستقل شدن ما هم رفتیم واس اسباب کشی کمکشون خیلی نوید جونم بهمون کمک کرده مرسی پسر گلم قربونت برم من
___________________________________

خبر چهارم ::روز معلم به همه معلمان زحمت کش تبریک و تهنیت میگیم الاخصوص هر سه عمه نوید و عمو ی نوید روزتون مبارک باشه
________________________________________
خبر پنجم:از امشب یعنی دوشنبه شب 20 اردیبهشت نوید جان تصمیم گرفت تو اتاق جدا بخوابه میگه دیگه نمی خوام پیش شما بخوابم بازم خدا را شکر خودش این تصمیم گرفته یعنی من و بابای مجبورش نکردیم میگه می خوا م احساس بزرگی کنم دوست دارم جدا بخوابم منم موافقت کردم ولی کل شب بیدا بودم نمی دونم چرا خوابم نمی برد هر ساعت بهش سر میزدم ولی خوب باید عادت کنم .قبلانا که کوچیکتر بود بهش گفتم که باید بره تو اتاق خودش بخوابه اول شب رفت ولی نصف شب برگشت.خواست پیش ما بخوابه هر چی بهش میگفتم قبول نمی کرد منم دیگه اصرار نکردم ولی دیدم الان خودش پیشنهاد داده من . بابای  قبول کردیم .پسر گلم مستقل شدن و بهت تبریک میگم ..
____________________________________________
آهان خبر ششم: که فکر کنم آخری باشه باید این خبر اول میدادم ایام عید خیلی بهمون خوش گذشت و رفتیم گشت گزار و از سد کرخه هم دیدن کردیم امیدوارم به شما دوستای گلم، تو ایام عید خوش گذشته باشه

مواظب خودتون کوچولوهای دوست داشتنی تون باشید دوستون داریم بای بای


نوشته شده در پنج شنبه 89/2/16ساعت 12:57 صبح توسط مامان شهین مامان شهین نظرات ( ) |

سلام به همگی شرمنده نشد بهتون خبر بدم اشالله سر فرصت میام بهتون سر می زنم

سال نو را به همگی شما تبریک و تهنیت میگم اشالله تا الانش بهتون خوش گذشته باشه بعد از این بیشتر بهتون خوش بگذره

دوستون داریم می بوسمتون از دور و سال شاد و سبز و خوشی براتون ارزومندم نمی دونم چرا بقیه عکسا اپلود نمی شن

 


نوشته شده در شنبه 89/1/7ساعت 1:39 صبح توسط مامان شهین مامان شهین نظرات ( ) |

سلام به دوستای گل خودم خوبین خوشین ما که حسابی درگیر خونه تکونی و دوخت و دوز و کلی گرفتاری خیلی وقته آپ نکردم

اصلا وقت ندارم نمی دونم چرا امشب یهوی دلم هوای تون کرد  گفتم بیام یه آپ بزارم هر چند خیلی خسته بودم ولی خوب یه خرده تنبل شدم یه خرده که نه خیلی تنبل شدم نسبت به قبلانا حتا وقت نمی کنم بهتون سر بزنم ولی خدایش همیشه به یادتون هسستم بعضی وقتا میگم کی بشه نوید بزرگ بشه یادش بدم خودش بیاد براتون از کاراش و خاطراتش بنویسه یعنی وبلاگ بدم دست خودش انشالله .

امشب دیگه بعد از چند روز لباسی که نوید ازم خواسته بود براش دوختم مدتی بود نوید گیر داده بود که مامان چرا واس مردم لباس می دوزی ولی واس من لباسی نمی دوزی منم بهش قول دادم که براش بدوزم خلاصه امشب تمومش کردم بعد پوشیدش  گفت ازم عکس بگیر بزار تو وبلاگ منم گفتم باشه پسر گلم الانم عکساشو براتون گذاشتم برای اقا ی پدر هم دو تا پیراهن مردونه  دوختم واس نوید هم دو تا دوختم این پدر و پسر فعلا خیاط مفت گیر اوردن همین جوری پارچه میارن براشون بدوزم هنوز واس خودم واس عید هیچی ندوختم .

چهار شنبه 12/12/88افتادن اولین دندو ن شیری نوید جان

چند روز پیش ظهر بعد از نهار نوید و آقای پدر داشتن مثل همیشه بازی می کردن البته از اون بازی ها که آخرش  بزن بزن و به قول نوید من زورم بیشتر وبه این جور حرفا می کشه که یهوی دست بابای خرد به دهن نوید بعد دیدم تو دست نوید یه چیزی مثل صدف برق می زنه وای الهی قربونش بشم اولین دندونش افتاد کلی ذوق کردم یه احساس خاصی بهم دست داد گفتم پسرم دیگه بزرگ شده وای نمی دونم یهوی یاد اون وقتا افتادم که تازه می خواست دندون در بیاره . نوید گفت مامان دندونم افتاد همین جوری مونده بود منم گفتم عیبی نداره پسرم بده من بعد بهش گفتم نوید جان دندونت افتاد نشون دهنده چیه دیدم گفت خوب بزرگ شدم گفتمش آفرین پسرم حالا یه چند تا از عکسای جدید که امشب ازش گرفتم واستون می زارم

شب همگی خوش و اشالله هر جا باشید در کنار خانواده و گلهای زیباتون شاد و سبز و خرم باشید انشالله    خدا حافظتون تا بعد  

 Tag this photo below - ThumbSnap Free Photo Hosting

 اینم عکس نوید بی دندون

Tag this photo below - ThumbSnap Free Photo Hosting

 

Tag this photo below - ThumbSnap Free Photo Hosting

 

Tag this photo below - ThumbSnap Free Photo Hosting

 

Tag this photo below - ThumbSnap Free Photo Hosting

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 88/12/17ساعت 12:45 صبح توسط مامان شهین مامان شهین نظرات ( ) |

Image Hosting by PictureTrail.com Image Hosting by PictureTrail.com Image Hosting by PictureTrail.com

سلام به همه دوستان عزیزم نمی دونم چرا این پارسی بلاگ قاطی کرده هر چه عکس می زارم نشون نمی ده امیدوارم این عکسا باز بشن اینم تولد نوید جان ولی خیلی مختصر گرفتیم امسال تولد این گل پسر انشالله سال دیگه جبران می کنیم
نوشته شده در چهارشنبه 88/11/7ساعت 11:9 عصر توسط مامان شهین مامان شهین نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak